Feeds:
نوشته
دیدگاه

Posts Tagged ‘تحريم’

در میان استدلال‌هایی که طرفداران مشارکت در انتخابات انجام می‌دهند، استدلال‌های عجیب و غریب، استدلال‌های منطقی، نیمه منطقی، غیر منطقی، استدلال‌های فضایی، استدلال‌های خنده‌دار، گریه‌دار، استدلال‌های ساده‌لوحانه، خوش‌بینانه، بد‌بینانه، واقع‌بینانه و ….. انواع و اقسام استدلال‌ها که البته با تنوعی به همین میزان گسترده از روش بیان، ارائه می‌گردند به چشم می‌خورند. در این میان فراوانند استدلال‌هایی که گاهی اوقات جز بهت‌زدگی، توان ِ نشان‌دادن هر واکنش دیگری رو از تو می‌گیرند.

امروز با یکی از این استدلال‌های خارق‌العاده که البته نشان‌دهنده‌ی نبوغ فراوان گوینده آن نیز هست روبرو شدم، این استدلال به قدری جالب بود که تا دوباره و سه‌باره آن را نخوانده بودم، هنوز فکر می‌کردم با یک اشتباه تایپی یا لپی روبرو هستم. از مصاحبه بسیار خواندنی حجة‌الاسلام ِ سابق و روشنفکر دینی امروز حسن یوسفی اشکوری در سایت روزآنلاین صحبت می‌کنم.

این جملات را بخوانید:

» من مدتهاست که از شرکت در انتخابات احساس فريب خوردگي مي کنم اما گويا راهي جز ‏اين نمانده است که اين قدر فريب بخوريم تا فريب دهندگان را از کار خود پشيمان کرده و از ميدان به در کنيم ‏و در تحقق آزادي و دموکراسي و تأمين حقوق بشر و توسعه کشور کامياب شويم.‏»

به چشمان خود شک نکنید، «فریب دهندگان» به اشتباه تایپ نشده. نــه، قرار نیست فریب‌خوردگان از فریب‌خوردگی خود درس عبرت بگیرند و سعی کنند دیگر فریب نخورند، بلکه این فریب‌دهدگان هستند که قرار است (معلوم نیست بر اساس چه مکانیسمی) از فریبکاری ِ به منفعت خودشان خسته  یا پشیمان شوند و دست از فریب‌دادن مردمانی که روشنفکرانشان نیز علیرغم آگاهی از فریب ِ در جریان، بازهم فریب‌خوردن را تشویق می‌کنند بردارند.

آیا فریب‌کاران زمانی که کسی فریبشان را نخورد ممکن است از فریب‌کاری خود دست بکشند و از میدان به درشوند یا زمانی که همواره کسانی هستند که فریبشان را می‌خورند؟ البته ایشان مشخص نکرده‌اند که این «این‌ قدر فریب خوردن» دقیقاً یا حدوداً چقدر است ؟

نمی‌دانم شاید هم یوسفی اشکوری، قصد دارد از میان این خطوط فراموش‌کاری ِ ذاتی ما ایرانیان را به این شیوه‌ی طنزآلود به رخمان بکشد، و به ما یادآوری کند که تا زمانی که همچنان فریب می‌خوریم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که فریب‌دهندگان خودشان از این فریب دلنشین خسته شوند و ما را به سرمنزل دموکراسی، آزادی و حقوق بشر برسانند. شاید آگاهانه می‌خواهد به ما یادآوری کند که ادامه‌ی بازی ِ فریب خوردن، به اندازه این حرف که فریب‌کاران خودبه‌خود (یا به دلیل فریب‌خوردن همیشگی ما) از رفتارشان پشیمان شوند، مسخره و خنده‌دار است.

deceit

یعنی این شکلی !!؟؟

Read Full Post »

حال و هوای انتخاباتی و بحث‌های احمقانه من رای‌ می‌دهم من رای نمی‌دهم دیگر برای همه‌ی ما تا حد منزجرکننده‌ای تکراری شده است.
در تمام این سال‌ها یعنی از دوره‌ی دوم ریاست جمهوری خاتمی در سال 80 به این سو بحث تحریم انتخابات یا مشارکت در آن به همین قوت امروز مطرح بوده است، همواره عده‌ای هوادار تحریم و عده‌ای هوادار مشارکت بوده‌اند. در تمام این دوران و در هر انتخاباتی گروهی از تحریمیان دست از تحریم کشیده‌اند و به صف مشارکتی‌ها درآمده‌اند و بلعکس گروه از مشارکتی‌ها به لباس تحریمیان درآمده‌اند.

50912-20

در تحلیل رفتار این دوگروه اگر دسته‌هایی را که ناآگاهانه اقدام به شرکت در انتخابات می‌کنند، چه کسانی که این امر را وظیفه‌ی خود می‌دانند، چه رای‌دهندگان حرفه‌ای  و چه آنهایی که رایشان را در مقابل دریافت مهر در شناسنامه به صنوق می‌اندازند مجزا کنیم، می‌بینیم که دو طیف تحریمی و مشارکتی نشانه و بیانگر دو نوع نگرش متفاوت به موضوع گذار ایران به سوی آینده‌ای بهتر هستند.

آنهایی که تحریم انتخابات را برمی‌گزینند این نگرش را دارند که ساختار سیاسی نظام حاکم و نیروهای حاضر در آن به گونه‌ای است که امکان تاثیرگذاری منجر به تغییرات مثبت در آن یا وجود ندارد و یا در مقابل تاثیرات منفی ناشی از حاکمیت مذهبی بسیار بسیار کم قدرت و ناتوان است. یعنی به این نتیجه رسیده‌اند که عملاً انتخابات نقشی در برون‌رفت از مشکلات و در جهت آینده‌ی بهتر بازی نمی‌کند.

از آن سو گروه مقابل نماینده این نگرش و طرز تفکر هستند که یا همچنان ساختار نظام را قابل تغییر به سوی بهبودی می‌دانند و یا همان میزان اندک از تغییراتی که می‌تواند از درون یک انتخابات حکومتی با همه‌ی محدودیت‌های آن بوجود آید را رضایت بخش تلقی می‌کنند.

به این شکل تا زمانی که اکثریت نسبی مردم به یکی از دو نگرش تمایل پیدا نکنند این کارزار اندیشه‌ای همچنان دربرابر این دو گروه پابرجا است. یعنی تا زمانی که:

1 همگان با توجه به نشانه‌هایی که از رفتار حاکمیت دریافت می‌کنند به تغییر به سمت بهبودی نظام امیدوار گردند و یا به همان میزان تغییرات محدودی که در همین چارچوب امکان‌پذیر است قانع شوند.

و یا

2- همگان متقاعد شوند که ساختار نظام به گونه‌ای شکل‌ریزی و درهم تنیده شده است که امکان انجام تغییرات مثبت مورد نیاز را نخواهد داد و به این نتیجه دست یابند که مسیر رهایی از استبداد ِ حاکم را در گزینه‌های دیگر بیازمایند.

در میان تحلیل‌گران هم همین دو نگرش حاکم است در یک سوی اکبر گنجی، علی افشاری، محسن سازگارا، احمد زیدآبادی و … که اتفاقاً همگی در گذشته از پشتیبانان طیف اصلاح‌طلب هم بوده‌اند، بر مشکلات و گره‌های ساختاری و قانونی انگشت می‌گذارند و آنها را نشانه‌ی اصلاح‌ناپذیری ساختار و مانع ایفای نقش حقیقی برای انتخابات می‌دانند و از سوی دیگر ابراهیم نبوی، مسعود بهنود از وابستگان به طیف‌های اصلاح‌طلبی و تا حدودی علیرضا نوری‌زاده، با تکیه بر آموزه‌ی غربی رفرم بر اصلاحات تدریجی و تغییرات بطئی تاکید کرده و به تشویق حضور در انتخابات و انتخاب گروه مورد نظر خودشان می‌پردازند.

اما نکته در اینجاست که تا زمانی که هر فرد ایرانی به تحلیل شخصی خود نسبت به اصلاح‌پذیری یا عدم اصلاح‌پذیری ساختار حاکم دست نیابد تبلیغات هر دو گروه آنچنان تاثیری در روند تصمیم گیری مردمان نسبت به انتخابات نخواهد داشت. و تا زمانی که کفه‌ی ترازو به سمت یکی از این دو نگرش، سنگینی ِ محسوسی نکند این داستان ادامه دارد و در همین حد ِ جدال ِ اندیشه‌ای، بدون خروجی ِ کارکردی‌ ِ قابل ِ توجهی  و همچنان در مرحله‌ی وزن‌کشی ِ نیروها باقی خواهد ماند.

Read Full Post »

همچنان که بازی رفسنجانی‌گونه‌ی من می‌آیم، من نمی‌آیم محمد خاتمی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دهم ادامه می‌یابد، تقابل دو نوع تفکر غالب در میان دموکراسی خواهان (تحریم یا شرکت) نیز پررنگ‌تر می‌گردد.

مشوقان شرکت در انتخابات بر این موضوع تاکید دارند که گذار به دموکراسی امری تدریجی و زمان‌بر است و به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان‌ ِ میانه‌رو و جایگزیین شدن آنها به جای اصولگرایان افراطی، به این گذار تدریجی کمک خواهد کرد. در مقابل حامیان تحریم انتخابات، بر این موضوع تاکید می‌کنند که انتخاب اصلاح‌طلبان حکومتی معتقد و وفادار به نظام ولایت مطلقه فقیه، نه تنها گره‌ای از کر فرو بسته‌ی دموکراسی خواهان و شهروندان ایران باز نخواهد کرد بلکه دست حکومت را در تبلیغات کر کننده‌ی خودش با استناد به میزان مشارکت در انتخابات باز خواهد گذاشت.

طرفداران مشارکت در انتخابات و انتخاب مجدد اصلاح‌طلبان برای ریاست جمهوری دهم برای تقویت نظر خود، استدلال‌هایی ارائه می‌دهند. رئوس این استدلال به شکل خلاصه عبارتند از:

  • 1- تنها راه گذار به دموکراسی اصلاحات تدریجی است.
  • 2- عدم مشارکت در انتخابات یعنی حمایت از احمدی‌نژاد (گروه‌های افراطی) و تحریمیان به دنبال یک انقلاب هستند که هم شرایط ایران امروز برای چنین اتفاقی مهیا و مساعد نیست و هم گام گذاشتن در مسیر یک انقلاب مجدد، یک اشتباه مجدد خواهد بود.
  • 3- عدم مشارکت در انتخابات و تحریم آن خواست قلبی حکومت است و در صورت تحریم، حکومت آمار مورد نظر خود را از میزان مشارکت ارائه می‌دهد و نامزد مورد نظرش هم به کرسی ریاست جمهوری خواهد رسید.
  • 4- اصلاح‌طلبان شرایط اقتصادی و زندگی روزمره مردم را به شرایط عادی برمی‌گردانند و وجهه‌ی بین‌المللی ایران را بهبود می‌بخشند.
  • 5- اصلاح‌طلبان با تساهل و تسامح بیشتری باعث ایجاد آزادی‌های اجتماعی، آزادی مطبوعات و نشر و آزادی فعالیت‌های مدنی می‌گردند و این امر نهایتاً باعث ایجاد بستر مناسب گذار به دموکراسی خواهد گردید.

election_khomeini

به  فرض پذیرش درستی تمامی این استدلالات این نوع تفکر (تاکید می‌کنم به فرض)، می‌توان نتیجه گرفت که انتخاب یک دولت اصلاح‌طلب در نتیجه مشارکت حداکثری واجدین شرکت در انتخابات، یک پیروزی برای جنبش دموکراسی خواهی و شکستی برای حکومت محسوب می‌شود. به زبان دیگر این انتخاب در وهله‌ی اول در کوتاه مدت و در نهایت در بلند مدت، به نفع* مردم ایران و به ضرر حاکمان است. به طور دقیق،‌ در سیستمی که جامعه را به دو دسته‌ی اقلیت خودی‌ها و اکثریت غیر‌خودی‌ها تقسیم می‌کند، تحلیل مشوقان مشارکت در انتخابات و انتخاب اصلاح‌طلبان این است که چنین انتخابی به منفعت اکثریت ایرانیان (غیر‌خودی‌ها) و به ضرر و کاملاً برخلاف خواست حاکمان (خودی‌ها) است.

در این میان پرسشی که برای من ِ شاهد ِ این استدلال و نتیجه‌گیری محتوم از آن پیش می‌آید**، این است که اگر انتخاب اصلاح‌طلبان به ضرر حکومت و برخلاف خواست آنان است، و ترجیح آنان انتخاب یک رئیس جمهور اصولگرا (احمدی‌نژاد، ولایتی، قالیباف، لاریجانی، حداد عادل، پور محمدی و …) و یا حتی کروبی است، چرا حاکمان با استفاده از تمامی ابزارها و روش‌های قانونی، فراقانونی و غیرقانونی‌ای که در اختیار دارند جلوی این انتخاب را نمی‌گیرند؟

الف: آیا این انتخاب را اصولاً باعث متضرر شدن خود و یا از دست دادن منافعشان نمی‌دانند؟ (در این صورت این استدلال که حکومت مخالف چنین انتخابی‌است قوت خود را از دست می‌دهد.)
ب: آیا حاکمان توانایی درک و تشخیص ضرر موجود در این انتخاب را ندارند؟ آیا هرگز این استدلال طرفداران اصلاح‌طلبان که فراوان هم تکرار می‌شود به گوششان نرسیده است؟
ج: آیا حاکمان ما (که هر روزه شاهد دروغ‌گویی، تقلب، دورویی، سوءاستفاده، خیانت و … آن‌ها هستیم) به ناگاه دارای چنان سطحی از رواداری و قانون‌مداری شده‌اند که برای صیانت از رای مردمان حتی حاضر به متضرر شدن خود هستند و یا از منافع خود به نفع رای مردم چشم‌پوشی می‌کنند؟
د: آیا این انتخاب متضمن منافع «حقیقی» هر دو گروه مردمان و حاکمان است؟ (چنین سخنی در یک نظام سیاسی مبتنی بر تقسیم‌بندی خودی/غیرخودی سخنی نادرست است چراکه منافع این دو دسته در این نظام‌ها در تعارض با یکدیگر قرار دارند، مگر اینکه در این نظام تغییراتی روی‌داده باشد.)
ه‍: آیا حاکمیت به دلیل هزینه‌هایی که ممکن است متحمل شود نمی‌خواهد و یا نمی‌تواند از تمامی ظرفیت‌های علنی و غیرعلنی خود برای جلوگیری از این انتخاب بهره برد؟ اگر چنین است هزینه احتمالی مورد نظر هواخواهان مشارکت در انتخابات چیست؟ به عنوان مثال اگر رهبر انقلاب (رهبر مسلمین جهان و ولایت مطلقه امر) در یک جلسه خصوصی به محمد خاتمی ( وفادار در حرف، نظر و عمل به ولایت مطلقه فقیه) بگوید که حضور شما در انتخابات به منفعت اسلام و انقلاب نیست و پذیرش این توصیه! توسط محمد خاتمی، چه هزینه‌هایی به حاکمیت تحمیل خواهد نمود؟

در جواب این پرسش ممکن است به انتخابات ریاست جمهوری هفتم در خرداد 76 ارجاع شوم و اینکه چطور حاکمیت در آن زمان اجازه چنین انتخابی را داد؟ معتقدم که به هر موضوع باید در ظرف زمانی همان موضوع نگریست، شرایط امروز با شرایط 11 سال پیش یکسان نیست و هیچکس نمی‌تواند تضمینی ارائه دهد که حاکمیت باردیگر همان رفتار سال 76 خود را در پیش گیرد.

توضیح
* در این بحث از واژه‌های منفعت و ضرر با توجه به ماهیت نسبی آن‌ها استفاده شده است.
** مخاطبین این پرسش افرادی هستند که فقط در راستای آینده‌ای بهتر برای ایرانیان به این جمع‌بندی رسیده‌اند و نه کسانی که به مثابه ستاد تبلیغاتی رسمی اصلاح‌طلبان حکومتی فعالیت می‌کنند.

Read Full Post »

Older Posts »