Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for جون 2009

دو مطلب بسیار خواندنی یکی از دکتر اسماعیل نوری علا و دیگری از مرتضی مردیها در خبرنامه گویا منتشر شده است، اولی «آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی» نام دارد که البته به نظر من عنوانی مناسب مطلب نیست و دومی «آيا اتفاق جديدی افتاده است؟»

مطلب دکتر اسماعیل نوری علا با مطرح کردن 16 نکته به تحلیل انتظارات، اهداف و روش‌های بایکوتی‌ها، اصلاح‌طلبان مبلغ مشارکت در انتخابات و حاکمیت  می‌پردازد و به اینکه هرکدام تا چه حد به چیزی که مقصودشان بود نزدیک شده‌اند. این نوشته دکتر نوری‌علا بسیاری از حرف‌هایی که من و اکثر آن‌هایی که به بایکوت خیمه‌شب‌بازی انتخابات معتقد بودند دوست داشتیم در فرصتی مناسب مطرح کنیم را با قلمی بسیار شیواتر و تاثیرگذار‌تر طرح کرده است. مرتضی مردیها نیز به بررسی رویداد اتفاق افتاده می پردازد و به این موضوع که آیا آنچه در این انتخابات به وقوع پیوست رویدادی تازه و غیرقابل پیش‌بینی بود و آیا هیچکدام از این کارها قبلاً روی نداده و هیچکدام از این صحبت‌ها قبلاً مطرح نشده بود.

نکته جالب در مورد این دو مطلب که باعث شد من آنها را در کنار هم قرار دهم سوالی بود که توسط هردوی این بزرگواران پرسیده شده و دغدغه افراد بسیار دیگری نیز هست.

مرتضی مردیها می‌نویسد:

اگر آنچه رخ داد کمک کرده باشد تا اينک خرده‌بهانه‌ها هم از ميان برخاسته و اميد ‌رود ديگر هيچ اصلاح‌خواهی در پی اغفال خود و خلق برنيايد، و برای تغيير اين وضع، راهی به جز شکايت بردن به خدا و/ يا تکدی لطف از خدايگان در پيش گيرد، دستاورد بدی نيست. آيا در آينده ديگر کسی تک‌مضرابهای انتخاب ميان بد و بدتر را ساز خواهد کرد؟ آيا ديگر هيچ حزب و گروه و فردی در هيچ انتخاباتی، به هر بهانه و توجيهی،»نامزد» معرفی خواهد کرد؟

و دکتر اسماعیل نوری‌علا نیز:

از ظهر جمعه ۲۹ خرداد کار اصلاح طلبان در تاريخ معاصر ما تمام شده است. اما آيا آنها از ميراث خونباری که بر دست شان مانده عبرت و درس خواهند گرفت و در انتخابات ديگری که اندکی بعد از راه می رسد به صفوف تحريم کنندگان خواهند پيوست؟

آنچه که من از لحن نوشته این دو بزرگوار برداشت می‌کنم این است که بازهم امیدی ندارند که اصلاح‌طلبان از اشتباهاتشان عبرتی بگیرند.

بله اساتید بزرگوار، بازهم تک مضراب‌های مشارکت در انتخابات کوک می‌شود و بازهم بهانه‌ها و توجیه‌هایی غیرقابل باور از کیسه‌ها بیرون می‌آید و مردمان را به شرکت در شعبده کلاه ولایت ترغیب می‌کنند، شعبده‌ای که از درون کلاه همانی که از قبل در آن گذاشته شده را بیرون خواهد آورد.

اما این‌بار دیگر نمی‌گویند که اگر مشارکت حداکثری باشد تقلبی صورت نخواهد گرفت، بلکه همه خواهند گفت که در انتخابات شرکت می‌کنیم تا اگر تقلب شد مجدداً به خیابان‌ها بریزیم، یا گفته خواهد شد حکومت متوجه شده که تقلب چه هزینه‌ی برایش دارد و این مرتبه دیگر تقلب نخواهد کرد و بازهم ساده‌دلانی به این سراب‌ها دل خوش می‌کنند. اینبار هم همانند آنچه در سال‌های قبل اتفاق افتاده تمام تلاش شما بزرگواران برای انتقال این پیام به دیگران که حکومت یک اشتباه رو دوبار تکرار نخواهد کرد و هرچه انتخاب خاتمی دوباره تکرار شد، ریختن به خیابان‌ها هم همانقدر تکرار خواهد شد، بی نتیجه باقی خواهد ماند و صدایتان در مقابل جیغ گوش‌خراش بوق‌چیان ِِ حرفه‌ای به گوش نخواهد رسید.

Read Full Post »

در خبرنامه گویا می‌خوانیم:

سایت خبری بی بی سی انگلیسی در گزارشی پرده از جزئیات فن آوری هایی که ایران برای کنترل شبکه های مخابراتی اش در دست دارد برداشته است.
به گفته نوکیا زیمنس این فن آوری که در نیمه دوم سال ۲۰۰۸ به ایران ارسال شده، مونیتورینگ سنتر یا مرکز شنود نامیده می شود. این محصول به کشورها امکان می دهد همه ارتباطات یک شبکه را شامل پیغام های صوتی (voice calls)، پیامک ها (text messaging)، مسنجر ها (instant messages) و همه آنچه در اینترنت رد و بدل می شود (web traffic) را زیر نظر بگیرند.
به گزارش بی بی سی این سیستم ظاهرا می تواند به جز توقف جریان مبادله اطلاعات، با کاوش داده های در حال انتقال از محتوای آن هم مطلع شود.
نوکیا زیمنس در مورد شیوه این شرکت در معامله با ایران به بی بی سی گفته است که این کار را در قبال فراهم کردن امکانات ارتباطی فراگیر انجام داده و میلیون ها ایرانی از طریق نوکیا به خدمات تلفن همراه دسترسی پیدا کرده اند.به گفته این شرکت حجم اطلاعاتی که از مردم عادی ایران به بیرون می آید به این دلیل است که آنها به امکان ارتباطی دسترسی دارند که در غیر این صورت از آن بی بهره می ماندند.
سخنگوی شرکت گفته است که اگر این امکان در اختیار دولت ایران گذاشته نمی شد احتمالا شبکه خدمات تلفن همراه این کشور گسترش پیدا نمی کرد.

در همین رابطه رادیو فردا هم در مطلبی تحت عنوان «کنترل اينترنت با استفاده از تکنولوژی غربی توسط دولت ايران» از روزنامه وال‌استريت‌ژورنال نقل می‌کند:

رژيم حاکم بر ايران با همکاری شرکت‌های اروپايی يکی از پيچيده‌ترين سامانه‌های سانسور و جاسوسی در اينترنت را در جهان ايجاد کرده است.

مثل آنچه در تمام سال‌های گذشته اتفاق افتاده، بازهم مناسبات اقتصادی شرکت‌های غربی با رژیم جمهوری اسلامی، بر همه چیز ارجحیت پیدا می‌کند، در دهه‌های پیش کشتار مخالفان جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی با سکوت و در برخی موارد همکاری این کشورها انجام می‌گرفت تا مبادا دلارهای نفتی ایران سر از جایی دیگر درآورد، در سال‌های پیش نقض گسترده حقوق بشر در ایران به دلیل قراردادهای کلان صنعت خودرو و دیگر صنایع مورد بی‌توجهی قرار می‌گرفت و امروز این سکوت و بی‌تفاوتی به همکاری در سانسور و کمک به سرکوب تمامی مردم آزادی‌خواه ایران بدل گشته است، جالب‌تر اینکه سخنگوی این شرکت با وقاحت بر سر مردم ایران و جامعه جهانی منت هم می‌گذارد که اگر آن‌ها در قبال دادن این سیستم سانسور به رژیم امتیاز عرضه خدمات تلفن همراه را در ایران قبضه نکرده بودند الان این حجم اطلاعاتی از ایران منتشر نمی‌گردید. گویا که این عمل را از سر دلسوزی و خیرخواهی برای ملت ایران و گردش آزاد اطلاعات انجام داده‌اند و نه برای سود نمی‌دانم چند صد میلیون دلاری حاصل از امتیاز گسترش شبکه تلفن همراه ایران.

اما اگر بخواهیم حرف سخنگوی نوکیا زیمنس را به زبان ساده درآوریم، اتفاق افتاده چیزی مشابه داستان دریافت رشوه 15 میلیون دلاری مهدی هاشمی رفسنجانی از شرکت استات‌اویل نروژ برای کمک به عقد قراردادهای کلان نفت و گاز است. در حقیقت شرکت نوکیا زیمنس هم این سیستم مانیتورینگ را به عنوان رشوه در اختیار ایران قرار داده (احتمالاً برای رشوه خود مبلغی بسیار بالاتر از قیمت معمول هم دریافت کرده) تا بازار پرسود تلفن همراه داخل ایران را به این شیوه به دست آورد و از رقبای خود در این زمینه جلو بیوفتد.

در مقابل این عمل نباید سکوت کرد، با اینکه در این زمینه کار آنچنانی از دست مردم ایران برنمی‌آید اما لااقل می‌توانیم خرید محصولات نوکیا (که سهم بزرگی از بازار گوشی همراه ایران را در اختیار دارد) و زیمنس (هم در زمینه‌ی محصولات خانگی و هم در زمینه‌ی گوشی موبایل) را بایکوت کنیم. تنوع محصولات سایر شرکت‌ها آنقدر بالا است که در زمینه‌ی گوشی به راحتی می‌توان سونی‌اریکسون، سامسونگ، ال‌جی، موتورولا، اچ‌تی‌سی و … و در زمینه‌ی محصولات خانگی، برندهای متعددی را جایگزین این دو برند کرد. البته فروش این محصولات درصد کمی از سود اصلی این شرکت‌ها را تامین می‌کند اما همین میزان هم برای این شرکت‌ها که همه چیز را فدای سودآوری خود می‌کنند مهم و دردناک است. در کنار این حرکت هموطنان ساکن آلمان و فنلاند (اگر ایرانیان در آنجا هم باشند) هم نسبت به عملکرد این شرکت‌ها اعتراض کنند.

1- نوشته‌ی خبرنامه‌ی گویا
2- مطلب سایت رادیو فردا
3- مطلب وال‌استریت ژورنال
4- توضیح سایت ویکیپدیا

     پوستر اعتراض به نوکیا و زیمنس. برای ابعاد بزرگتر کلیک کنید. از این طرح حتی بدون ذکر منبع هم می‌توانید اسفاده کنید.
پوستر اعتراض به نوکیا و زیمنس. برای ابعاد بزرگتر کلیک کنید.  استفاده از این طرح حتی بدون ذکر منبع مجاز است

پی‌نوشت:

در سایت شرکت نوکیا زیمنس نتورکز، بیانیه‌ای در این مورد منتشر شده که ادعا کرده  تنها تجهیزات قانونی استراق سمع را در اختیار حکومت ایران گذاشته، کامنت‌های گذاشته شده در پای این مطلب بسیار خواندنی است، بخش‌هایی از چند کامنت را به عنوان نمونه اینجا نقل می‌کنم، کل کامنت‌ها را در این آدرس ببینید:

Ihatefascists نوشته:

What are you doing there at all?? I have started a boycot of all your products until you offer no succour to these fascistr dictators,and mass murderers, we see the friends you keep and we do not like it, the message is reaching every corner,people are throwing away your products turning them off and binning them as I speak. switch off any thing you have supplied to IRAN, NOKIA products by association has NEDAS blood on it.

FreemanLowell نوشته:

What happens when your “Lawful Intercept” capability is sold to regimes which are likely to use it a way which would be considered unlawful under European and UN Human Rights conventions – say to suppress freedom of speech? Is that really morally and ethically acceptable? We don’t sell low-tech instruments of repression like weapons to the Iranian government – so why sell high-tech instruments of repression like call monitoring?

Personally, I won’t be purchasing any more Nokia products until your company can make the right ethical choices and state its clear intention to do so. I fear it won’t because money talks – and it’s more important to Nokia than a few people in prison or buried in the ground in a far away country

Baron نوشته:

I find these business dealings with the Iranian government to leave a bad taste in my mouth. I will join the boycott and have already thrown my Nokia phone in the bottom drawer sans batteries so it cannot be used. It is soon to go to the recycle center.
You have helped the Iranian government to suppress the peoples rights to free speech for the sake of a dollar. You will never get another dollar of mine.

texascowboy نوشته:

You should be ashamed for ever providing anything to such a government at anytime…..I am calling for all to “dump” your stock worldwide!!!

SkipStone نوشته:

So why did you allow the Iranian gov’t the ability to intercept and monitor calls at all? Just because it’s legal? It’s also “legal” according to the Iranian gov’t to attack peaceful protesters, and kill them. And you’ve now made it easier for them to do just that.

I think any company that allows for any gov’t to intrude upon personal privacy and freedom to be boycotted. I hereby boycott nokia and siemens products (and I’ve bought both in the past)… Never again!!!

Oslo که به نظر کامنتش پابلیش نشده نوشته:

But I send you a question that didn’t apeare here:

I asked you: Did Nokia Siemens sold technology to Taliban too?

But I guess it was intercepted in a act of “lowfull” Censorship??

with best regards

from Oslo

.

.

.


Read Full Post »

این روزها گلوله‌ها‌ی مزدوران رژیم اسلامی قلب جوانان پاک ایران را در مبارزه خود برای آزادی هدف گرفته است. ندا صالحی آقا سلطان * یکی از این جوانان بود که تمام دنیا شاهد جان سپردن او شد. عده‌ای این جوانان را شهید می‌نامند، چرا که می‌پندارند این واژه دارای بار مفهومی فراتری از دیگر واژه‌ها هست، بسیاری گمان می‌کنند می‌توان این واژه را در کارکردی غیرمذهبی مورد استفاده قرار دادد. اما من اینگونه نمی‌پندارم، نه  به این خاطر که به دلیل نگره‌ی فکری خودم به دین نسبت به این واژه‌ها آلرژی داشته باشم، بلکه به این خاطر که مفهوم شهید و شهادت اصولاً در فضایی کاملاً متفاوت از آنچه در این روزها اتفاق می‌افتد معنا پیدا می‌کند. چند سال پیش مطالبی از اسفندیار منفردزاده، آهنگ‌ساز چیره دست و سازنده بسیاری از آثار ماندگار فرهاد مهراد، که در قبل از انقلاب یک انقلابی دوآتشه چپ معتقد به شهید و شهادت پروری بوده است، در همین رابطه می‌خواندم، امروز آن نوشته‌ها را به سختی یافتم، وبلاگ او «بالای گود» که از وبلاگ‌های حلقه ملکوت بود تعطیل شده است، اما خوشبختانه این مطالب را در سایت گویا پیدا کردم، بد نیست ببینیم او در این مورد چه می‌نویسد، شاید خواندن نوشته‌ی یکی از مبارزانی که در نهایت تلاشش، به برپایی حکومت اسلامی منجر شد، 25 سال بعد از آن تلاش نافرجام بتواند درس‌هایی برای ما داشته باشد. بخش‌هایی از این مطالب را که مرتبط با موضوع شهادت است در اینجا میاورم. مطالب کامل با عناوین «… تا میوه‌ی ممنوعه‌ی آزادی را تاب آورند!» نوشته شده در تاریخ پانزدهم اسفند 1383 و «شهید در راه خدا و دین کشته می‌شود!» نوشته شده در بهمن 1383 در سایت گویا موجود است.

نقل شده از «شهید در راه خدا و دین کشته می‌شود!»:

به نظر من راه رسیدنِ انسان ایرانی به زندگی بهتر از آنچه تجربه کرده است، نمی‌تواند راه تجربه شده بر بستر فرهنگِ اسلامی باشد. به ویژه بخش مُردن برای زندگی که خون می‌طلبد و در واژه‌ی «شهید» خلاصه و موجّه به اوج خود می‌رسد. لازم است یادآوری کنم؛ آنان که برای انسان، ناخواسته کشته شدند، ارج‌شان ماندگار تاریخ مبارزاتِ بشر است و البته آنان که برای خدا شهادت راپذیرفتند و شهید شدند نیز، نزد خدا و رسولِ و «سالارِشهیدان» اجرشان محفوظ!

توجّه کنید! اکنون وبرای من امّا با گذشتِ بیش از ربع قرن، آن مبارزانِ بزرگی که «شهادت» را با آغوش باز پذیرا شدند و»زندگی پس از مرگ در بهشتِ آن دنیا» را به «زندگی دراین جهانِ فانی» ترجیح دادند،»شهید» هستند و آن مبارزان که بدونِ باور به «بهشت و دوزخ» و بی آن که عاشقِ مُردن باشند برای زندگی بهتر در این جهان مبارزه کردند امّا کشته شدند، «شهید» نیستند. ایثارِ کردند، زیرا در ازائ مرگِ ناخواسته‌شان بهشتی نگرفتند. با تعریفِ این بازنگری آنان که با کم توجّهی «شهید» نامیدیم‌شان، با ارجی پسندیده‌تر «زنده یاد» هستند. ذرّه‌ای از ارزشِ مبارزاتِ «شهیدان» کم نمی‌شود، اگر امروز ما روشن و شفاف ارزیابیِ از تجربه‌ی نسل خود را، نه برای آنان که با تابلوی «شهید» اعتباری کاسب‌اند که تنها برای بازنگری و تردید در شعار‌هائی مانندِ «یا مرگ یا ….» برای این نسل از مبارزان فریاد کنیم ؛

هشدار! «این ره که تو می‌روی به گورستان است!» پرهیزکن از تکرار راهِ آن اسلامِ «شهید پرور»! با «فرهنگِ شهید پرور» من اگر مشکل نداشتم و نظیر سی سال پیش هم چنان «شهید» را ستایش می‌کردم یقین بدانید اینک می‌باید در ایران بودم و با این نظام مبارزه مسلّحانه می‌کردم چون بی‌تردید به مقامِ «رفیعِ شهادت» نائل می‌شدم. اگر «بالایِ گود»‌نشینان، شما بویژه جوانانِ مبارز را به نوشیدنِ «شربتِ شهادت» دعوت کردند، با تلخنده بفرمائید؛ گوارایِ وجود خودتان و بستگان‌تان، نوشِ جان!

هر دین یا فلسفه‌ای هرگاه حاکم شود، تجاوزی آشکار به حقوقِ انسان‌هایِ دگراندیش آن حکومت است. می‌توان دین داشت آری، امّا نمی‌توان برای جدائی دین از دولت و حکومت یا سکولاریزم و حکومتِ مردم و دموکراسی، با ابزار دین مبارزه کرد! روشن این که برآوردنِ نیازهایِ زمینیِ امروزینِ انسان با ابزار آسمانی پسا پس پس پریروزِین ممکن نیست…

از «…تا میوه‌ی ممنوعه‌ی آزادی را تاب آورند!»:

خسرو گلسرخی را نمی‌توان «شهید» خطاب کرد و او را مبلّغ شهید پروری دانست مگر سازمانی که گلسرخی پیش از انقلاب خود را از آن می‌دانست، تشکّلی از «دین»باوران بوده باشد! امثالِ سعید سلطانپور، محمّد مختاری، محمّدجعفر پوینده، پروانه اسکندری و داریوش فروهر و حتا سعیدی سیرجانی‌ها نیز «شهید» نیستند. اینان مقتول هستند. در این قتل‌ها فاعل قاتل است. در «شهادت» امّا، فاعل «شاهد» است که به استقبالِ مرگ می‌رود و با گفتنِ «اشهدُ اَن لااِللهَ اِلاّالله» زندگی دیگری را در بهشت انتخاب می‌کند. «شهید» کسی است که در راهِ خدا و دین کشته می‌شود! در فرهنگ‌های «شهید پرور»،«شهادت» امتیازاست و «شهید» نامِ خدا هم هست. واژه‌هائیِ لطیف چون « مظلوم، ظالم و ظلم» در برابر «مقتول، قاتل و قتل» بکارشان می‌آید و گاه دادخواهی از «ظالمان» را به «پیشگاه عدلِ الهی» حواله می‌کنند. بنابراین، مبارزانی که به زندگی پس از مرگ باور ندارند و در نهایتِ عشقِ به زندگی، برایِ تغییرِ شرایطِ زندگیِ انسان در همین جهان، جانِ می‌بازند، آیا «شهید» هستند؟ برای آن که ارزشِ ایثارِ این «زنده‌یاد»ان را کم نکرده باشیم، آیا بهتر نیست با پرهیز از تکرارِ بی‌توجّهی‌های تاریخی برایِ نسلِ بعد، سرگذشتِ مبارزه را پالایش کنیم؟


______________________________________________________

* به نوعی به نظر می رسد طرفداران آقای موسوی ندا را به او ربط داده اند. اما این طوری نیست. […] ندا هرگز طرفدار هیچ یک از این دو گروه نبود، ندا خواهان آزادی بود، آزادی برای همه


Read Full Post »

Older Posts »