در پست قبلی این وبلاگ که گردآوری کارتونهایی با موضوع سیاست خارجی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، پرزیدنت اوباما در قبال جمهوری اسلامی ایران بود، گروه فرارسی دیجیتال از وزارت امور خارجۀ ایالات متحدۀ آمریکا، کامنتی در توضیح این سیاستها گذاشته است. نمیدانم پاسخ به این کامنت اصلاً خوانده خواهد شد یا نه، اما در هرصورت پس از نقل کامل این توضیح نقطه نظرات خود را در این مورد خواهم نوشت:
وزارت امور خارجۀ ایالات متحدۀ آمریکا – گروه فرارسی دیجیتال
نکته جالب این است که اکثر این کاریکاتورها توسط هنرمندان آمریکایی کشیده شده اند و در روزنامه های آمریکایی به چاپ رسیده اند. برای نمونه آقای «گلن مک کوی» کاریکاتوریست شناخته شده ای با عقاید سیاسی خاصی است. حقیقت این است که پرزیدنت اوباما منتقدین زیادی در آمریکا دارند که می توانند آزادانه عقایدشان را پیرامون سیاست های خارجی و داخلی ایشان بیان کنند. ما بر این باوریم که عقیده های گوناگون به تحکیم دموکراسی ما می انجامند و از رئیس جمهور رهبری بهتر می سازند زیرا ایشان را مجبور به شنیدن عقایدی می کنند که شاید تمایلی به شنیدنشان ندارد. اینترنت نیز به وسیله نیرومندی برای این گونه مشارکت شهروندان تبدیل شده است. در حقیقت، یکی از علت هایی که ایشان در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شدند این بود که ستاد انتخاباتی ایشان توانستند جوانان را از طریق اینترنت برای شرکت در انتخابات تشویق کنند.در مورد سیاست دولت اوباما در قبال ایران نیز باید یادآوری کنیم که یکی از وعده های پرزیدنت اوباما هنگام مبارزات انتخاباتی تعامل با ایران بود.دولت ایران پس از اتلاف وقت بالاخره برای گفتگو پیرامون برنامه هسته ای مخفی خود به پای میز مذاکره آمد و تا کنون از پاسخ قانع کننده به جامعۀ جهانی ناکام مانده است. همانطور که پرزیدنت اوباما امروز در چین گفتند بهره نبردن رهبران ایران از فرصتی که جامعه جهانی پیش رویشان گذاشته پیامدهایی را به همراه خواهد داشت. افزون بر این، مذاکره کردن با یک دولت به معنای موافق بودن با سیاست های آن دولت یا نحوه رفتار آن با مردمش نیست. ایالات متحده در اوج جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی نیز مذاکره می کرد. همچنین اشاره به این نکته حائز اهمیت است که گفتگوهای اخیر تنها میان ایالات متحده و ایران نبوده است. ایالات متحده به عنوان یک عضو گروه ١+۵ در این گفتگوها شرکت می کند. تمامی اعضای این گروه – انگلستان، فرانسه، آلمان، روسیه وچین به اضافۀ ایالات متحده نگرانی های مشترکی را درمورد برنامۀ هسته ای ایران دارند.
دولت ایران در احترام گذاشتن به حقوق بشر و حاکمیت قانون ناکامی های بسیاری دارد و هنگام سرکوب های پس از انتخابات جهان یک بار دیگر نظاره گر این واقعیت بود. همانطور که پیشتر نیز گفته ایم، اگر حاکمیت ایران خواستار احترام در عرصه جهانی است باید اول به حقوق مردم خود احترام بگذارد.
و نوشته من در پاسخ به این کامنت:
سلام و تشکر از اینکه به این پست توجه داشتین.
باید بگم که این پاسخ، تلاش داره که مساله سیاست خارجی دولت اوباما درقبال ایران رو بیش از هرچیز به پایبندی خدشهناپذیر رئیسجمهور اوباما به وعدههای انتخاباتیش تقلیل بده. اما ماجرا به نظر من که در مرحله اول یک ساکن کرهی خاکی و در مرحله دوم یک ایرانی هستم، بزرگتر از تنها یک وعده انتخاباتی است. چیزی که در این پاسخ (بگذارید بگم توجیه) عمداً نادیده انگاشته شده، تفاوت بنیادین مفهوم دولت ایران در هنگام مبارزات انتخاباتی ایالات متحده با دولت امروز ایران هستش. اینکه آن یکی از حداقل میزان مشروعیت در صحنهی بینالمللی برخوردار بود اما این یکی فاقد حتی سرسوزنی مشروعیت است. توجه داشته باشید که اصلاً موضوع این نیست که مخالفت با خود انجام مذاکره باشد، حتی در همان زمانِ پیش از انتخابات ایالات متحده که مساله مذاکره با ایران از سوی کاراز انتخاباتی (کمپین) اوباما مطرح میشد درصد بسیاری از ایرانیان و همینطور مردم جهان مدافع و موافق انجام این مذاکرات بودند. اما چیزی که در این میان تغییر کرده، همان شکل دولت ایران است که بسیاری از مردم ایران آنرا دولت قانونی خود هم نمیدانند (متاسفانه باید بگویم به نظر میرسد که خواست و نگاه مردم ایران حائز کمترین اهمیتی نیست). جالب اینکه در کارتونها هم بسیار بیشتر از به نقد کشیدن مفهوم کلی مذاکره با دولت ایران، به سیاست عدم مداخله رئیسجمهور اوباما پس از اتفاقات اخیر، تقلب فاحش، سرکوب، قتل، تجاوز، شکنجه و هزاران اتفاق دیگر که در ایران در حال وقوع بوده و هست، انتقاد مطرح شده (سیاستی که از نگاه من بسیار مشابه رویکرد عدم مداخله روسیه و چین در قبال سودان، سوریه، زیمباوه و … است). البته میتوانید بگویید که در وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور اوباما برای مذاکره با ایران صحبتی از نوع دولت ایران که برآمده از چه نوع انتخاباتی و با چه میزان تقلبی، یا از چه نوع کودتایی باشد نشده است، اما چنین حرفی با اینکه از نظر حقوقی کاملاً درست و پذیرفتنی است اما تغییری در حقیقت بیتوجهی، انفعال و بینفاوتی بزرگترین مدعی حقوق بشر به نقض بسیار گسترده آن در ایران ایجاد نمیکند.
در توضیح به نقش دیگر دولتهای ایالات متحده در مذاکره با اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ و شباهت رویکرد دولت رئیسجمهور اوباما به آن اشاره شده، اتفاقاً در کاریکاتورها هم به تفاوت رویکرد فعالانه رئیسجمهور ریگان و رئیسجمهور کندی در مقابل اتحاد جماهیر شوروی (در مورد دیوار برلین) و در مقابل رویکرد منفعلانه و با عرض پوزش مشمئزکننده رئیسجمهور اوباما و اصرار به سیاست عدم مداخله او اشاره شده است. در آن مورد هم تاحد زیادی اطمینان دارم که اگر رویکرد رئیسجمهور ریگان در قبال جنگ سرد، مشابه رویکرد رئیسجمهور اوباما نسبت به ایران (این شکل از عدم مداخله) بود، همین الان هنوز هم با دو کشور آلمان شرقی و غربی و همان دیوار دونیم کنندهی برلین روبرو بودیم.
در پارگراف آخر، صحبت از ناکامی (!) دولت ایران در احترام به حقوق بشر و حاکمیت قانون شده است؛ احتمالاً مهمترین تفاوتی که ممکن بود مثلاً در توضیح وزارت امور خارجه چین یا روسیه در قیاس با توضیح وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا وجود داشته باشد همین پاراگراف آخر است که نشان از توجه این دولت به مساله حقوق بشر و حاکمیت قانون است اما در نهایت نوشتهاید «اگر حاکمیت ایران خواستار احترام در عرصه جهانی است باید اول به حقوق مردم خود احترام بگذارد» و اگر برعکس، حاکمیت ایران به دنبال و خواستار چنین احترامی نباشد (که شواهد نشان میدهد نیست) چه؟ هرچه میخواهد و میتواند با مردم خود بکند؟!؟! حقوق بشر مشروط دیگر چه نوعش است؟
به عنوان یکی از این بشرها، فکر میکنم برای نشان دادن دغدغه حقوق بشر غیر از ژستگرفتن و نوشتن چند جمله تزئینی و پراز ابهام دیپلماتیک مثل همین پاراگراف آخر، باید کارهای دیگری هم انجام داد. البته این فکر من در صورتی درست است که اصولاً حقوق بشر ارزشی حقیقی تلقی شود و نه صرفاً بهانهای سیاسی.
بازهم تشکر و به امید ِ کمرنگ ِ جهانی بهتر